پارت بیست و چهارم :

- همه چیو گرفتین؟

ده ثانیه سکوت برقرار شد، سه تایی داشتیم فکر می‌کردیم که یهو مهرداد با نگرانی گفت:

- شامپوم!

ولی همین‌که خواست برگرده تو خونه بابا دستشو گرفت:

- وایسا سرجات ببینم! قراره بریم هاوایی؟ گفتم فقط وسایل ضروری!< ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.